Blogs

غمگینتم

nyayesh
| 0

از کوچکی قصه نو

قصه نا تمام ما

آن را بگو زودتر بگو

من انتظاری می کشم

هر چه بگی در بامادر بیا بامن بگو

ورم

مادر 

مادر

مادر مادر

مادر عزیز از جان من

از پیکر و اسرار من

ای قهرمان و پاکجان

مادر خوب و مهربان

در چشم بیخوابت خزان

لالایی کن ای ساربان

مادر

مادر

مادر مادر

ای ساربان دیرتر بران

این قافله کی می رسد

همراه وی پرسد سوال

جبران زحمت می کند 

ای شیر پاکت نعمتی

بر زخم من مرهم زند

مادر 

مادر

مادر مادر

ای بوی تو بوی بهشت

از گلستانت می چکد

بی تو که من در حیرتم 

ای مادر غمگینتم

دارم دعایی از خدا

او پاسدارت از بلا مادر 

مادر 

مادر