چگونه از اشتباهات فاحش بپرهيزيم؟ قسمت دوم

(توضيح اينکه متن ترجمه شده به لحاظ حفظ امانت همانگونه که هست ترجمه شده است و تنها مويد نظرات نگارنده مقاله مي باشد)

چگونه از اشتباهات فاحش بپرهيزيم؟

نگارنده:

 GM Gserper

مترجم: سعيد رمضاني 

دلايل وقوع اشتباهات فاحش:

1) فقدان تمرکز:

اين دليل يکي از رايج ترين دلايل براي ارتکاب اشتباه فاحش است. اگر در طي يک تورنمنت متوجه شديد که ذهنتان درگير مسابقه تنيس ويمبلدوني است که ديروز تماشا کرديد يا هنوز از تذکر ناخوشايند کارفرمايتان ناراحت هستيد، بايد بدانيد که شما تنها فاصله اندکي با ارتکاب يک اشتباه فاحش در بازيتان داريد. زماني که شطرنج بازي مي کنيد مي بايست تنها به بازي فکر کنيد! کافي است به اتفاقی که براي بازيکنان بزرگ شطرنج که دچار حواس پرتي شده اند افتاده است، نگاهي بياندازيد.

مشابه بيشتر مقالاتم اين فرصت را به شما مي دهم تا مهارت هاي تاکتيکي خود را بيازماييد، بنابراين بازي هاي نمونه بصورت آزمون ارائه مي شود. لطفاً به خاطر داشته باشيد که شما هميشه مي توانيد کل بازي را از حرکت نخست مشاهده کنيد و تفسيرها را ببينيد مشروط بر آنکه بر روي دکمه هاي "راه حل" و "فهرست حرکات" کليک کنيد.

http://www.chess.com/article/view/how-to-avoid-blunders

(پازل شماره يک)

چگونه ممکن است کاپابلانکا که اغلب به عنوان ماشين شطرنج شناخته شده بود مرتکب چنين اشتباه فاحشي شود. شما هرگز به اين امر پي نخواهيد برد مگر اينکه داستان اين بازي را بدانيد. در ضمن تورنمنت کاپابلانکا به زني دل مي بندد که در رديف هاي جلوي سالن نشسته بود و بازي ها را تماشا مي کرد. ناگهان همسر کاپابلانکا بطور غيرمنتظره و بدون خبر قبلي به سالن بازي ها سر مي زند. شما مي توانيد تصور کنيد که شطرنج آخرين چيزي بود که کاپابلانکا به آن فکر مي کرد زماني که همسرش را هنگام ورود به سالن مسابقات ديد، و اين امر به روشني توصيف کننده اين اشتباه فاحش از طرف وي مي باشد.

دختران (بويژه دختران جذاب) بازي بسياري از شطرنج بازان مرد را خراب کرده اند. در يکي از داستان هاي مشهور گوفلد استاد بزرگ شطرنج در باره يک بازي صحبت مي شود که مي توانست بهترين بازي شطرنج تمام دوران زندگي اش باشد: "من براي تيم اکراين در مسابقات قهرماني جوانان شوروي بازي مي کردم. همچنين عاشق هم شده بودم. نام معشوقه ام بلوچکا بود. او مرا ناديده مي گرفت و به تمامي پيشنهاداتم براي کمک به وي در شطرنج پاسخ منفي مي داد".

 سپس در بازي بعد گوفلد بطرز خيره کننده اي رخ خود را قرباني کرد. او خودش آن پايان بازي تکان دهنده را چنين توضيح مي دهد: "آن بازي واقعاً فوق العاده بود و من احساس مي کردم که از عشقم به بلوچکا الهام گرفته ام. من سر تا پا احساس شده بودم. در آن زمان بسياري از شرکت کنندگان در تورنمنت به سمت ميز من يورش آورده بودند تا ترکيبي را که ساخته بودم تماشا کنند. من اميدوار بودم بلوچکا را پاي ميزم ببينم اما او نيامد. او در صندلي اش براي تيم روسيه باقي ماند. من به سمت او رفتم و گفتم: بيا و ترکيب مرا ببين. اين ترکيبي که ساخته ام متعلق به توست. ناگهان او به سمت بالا و به من نگاه کرد و با آن دو چشم زيباي آبي رنگ در درون من رخنه کرد. مطمئناً او مي دانست که من به بازي او علاقه اي ندارم. و حتي من فکر مي کنم او صداي قلب مرا شنيد و شايد، شايد احساسم را درک کرد. هنگامي که ما به چشمان يکديگر زل زده بوديم، انگار که زمان متوقف شده بود. سپس او چشمانش را از من برگرفت و دوباره به بازي اش نگاه کرد. ناگهان حرکتش را انجام داد و طي يک اشتباه فاحش وزيرش را از دست داد. اين يک فاجعه بود و سريعاً بازي را واگذار کرد. جريان پيوسته اي از اشک شروع به جاري شدن از آن چشمان زيبا کرد. من از غصه او گيج شده بودم و خودم را براي آنچه که بر سر او آمده بود سرزنش مي کردم. به عنوان يک طرفدار پر و پا قرص فيلم هاي هندي مي دانستم که چه بايد بکنم. من هم بايد در غم او شريک مي شدم، درست مثل يک قهرمان! اما من نمي توانستم بازي ام را واگذار کنم چرا که من براي تيم خودم بازي مي کردم. بنابراين من به حريفم پيشنهاد مساوي دادم که فوراً پذيرفته شد. نظاره کنندگان از اين مساوي مبهوت شده بودند، اما آنان عشق من به بلوچکا را نمي فهميدند."   

يک داستان جالب و يک مثال خوب براي دو بازيکن شطرنج که چگونه بازي همديگر را خراب کردند!

من هم تجربه مشابهي دارم که از طريق لينک زير با شما در ميان مي گذارم:

البته ناعادلانه است که خانم هاي معصوم و بي گناه را براي تمامي اشتباهات احمقانه مان سرزنش کنيم. ميليون ها دليل گوناگون وجود دارد تا افراد را در طي يک بازي سر در گم کند. اين مورد يکي از غيرمعمول ترين آنهاست:

http://www.chess.com/article/view/how-to-avoid-blunders

(پازل شماره دو)

بسيار آسان است که ببينيم چگونه لاسکر تنها در سه حرکت از يک پوزيسيون داراي برتري مناسب به يک پوزيسيون بازنده دست مي يابد که اجازه ترکيب موسوم به "آسياب بادي" را در متون شطرنج مي دهد. اينجا چه اتفاقي مي افتد؟ بوريس واينستين در کتاب بي نظيرش راجع به لاسکر توضيح مي دهد که در ضمن بازي هنگامي که توره درگير وضعيت وخيمش در بازي بود به لاسکر تلگرامي تحويل داده شد. همسر لاسکر به قهرمان سابق جهان اطلاع داده بود که نمايشنامه کمدي اش توسط يک تئاتر پذيرفته شده است. لاسکر نتوانسته بود خوشحالي اش را مهار کند. اين کمدي ثمره هفت سال کار فشرده بود. به نظر خود لاسکر شايد آن لحظه يکي بهترين لحظات تمام زندگي اش بوده است. وقتي لاسکر به بازي اش برگشت او سه حرکت اشتباه مخرب متوالي را انجام داد و بازي را باخت.   

شما ملاحظه کرديد که چگونه دو تن از قهرمانان جهان وضعيت دردناک باخت را به علت پرت شدن حواسشان از بازي تجربه کردند. حال تصور کنيد چه اتفاقي مي تواند براي ما بيافتد، ما که در موقعيت هاي مشابه بيشتر تحت تاثير قرار مي گيريم! نتيجه گيري ساده است: وقتي در يک تورنمنت بازي مي کنيد، شما بايد فقط به بازي فکر کنيد و نه چيز ديگري. البته شما اين مطلب را مي دانستيد، نمي دانستيد؟

ادامه دارد   

!چه عكس جالبي

جالب بود

!

قشنگ بود اما بنظرم برعکسه