Blogs

پرده برداری از دسیسه ‌های خزنده دولت باکو برای تجزیه

hamid451
| 3

پرده برداری از دسیسه ‌های خزنده دولت باکو برای تجزیه ایران

نگاره گذاسته شده: نقشه تجزيه ايران روي جلد يك كتاب درسي جمهوري آذربايجان

سران باکو در نشست‌های مشترک با ماموران اسراییل و آمریکا به توافق رسیده‌اند که زمینه‌های اختلاف افکنی قومی
در آذربایجان ایران را هرچه بیشتر تشدید نمایند که دستگیری چندین نفر از مزدوران باکو در ایران روشنگر این تحرکات است.

دولتمردان باکو با تقویت مواضع ایران ستیزانه خود تحرکات گسترده‌ای را در مناطق آذربایجان واقعی ، به مرکزیت تبریز ، تدارک دیده‌اند که از آن جمله می‌توان به انتشار گسترده بیانیه‌ها و نیز کتاب‌های تحریف شده تاریخی در آذربایجان ایران، در راستای تفرقه افکنی بین آذری‌های ایرانی اشاره نمود.

پیشینه اقدامات ضد ایرانی دولتمردان آن سوی ارس

اران و شروان تاریخی شامل باکو، دربند، گنجه و... پس از قرارداد گلستان در 1813میلادی به روسیه ملحق شد و پانزده سال بعد هم با قرارداد تركمانچاي که در سال 1828 ميلادي به امضا رسید، بخش‌های شمالی تالش نیز از ایران جدا و به قلمرو روسيه تزاري اضافه شد.

در فاصله سقوط نظام امپراتوري روسيه و استقرار نظام جديد كمونيستي و به ویژه با وعده " لنین" ، رهبر انقلاب کمونیستی روسیه ، مبنی بر الغاء قراردادهای دوره تزاری (از جمله قراردادهای گلستان و ترکمانچای) نخستین فرصت تاریخی براي بازگشت ایران شمالی به ایران فراهم آمد ولي در غفلت سران بي‌كفايت قاجار براي بازپس‌گيري اين منطقه، اين ميدان، عرصه تاخت و تاز امپراتوری عثماني قرار گرفت و گروهي از سیاستمداران قفقازي، با حمايت و پشتيباني قدرت‌هاي منطقه‌‌اي، حكومتي با نام " جمهوري آذربايجان " در منطقه اران و شروان تاريخي راه‌‌اندازي كردند. نامگذاري يكباره اين منطقه به نام يكي از بزرگترين و مهمترين ولايات ايران از همان آغاز شائبه توطئه چشمداشت به سرزمين‌هاي ايراني را براي انديشمندان ايراني به همراه داشت به گونه‌اي كه بلافاصله با واكنش‌هاي تند همراه با نگراني بزرگان ميهن‌دوستی چون ملك‌الشعراي بهار و علامه دهخدا روبه‌رو شد.

با تشكيل حزب فاشیستی پان‌تركيست با نام "كميته مساوات" در باكو، فعاليت‌هاي ضدايراني دولت باكو با حمايت دولت ترکیه عثماني شكل جديدي به خود گرفت. با اين حال، سران اين حزب كه در آغاز فعالیت‌های خود به دنبال يافتن جايگاهي منطقه‌اي بودند ، در آغاز حکومتی را در اران و شروان تاریخی با نام جعلی " جمهوری دموکراتیک آذربایجان " تشکیل داده و با عوام‌فريبي كوشيدند نگراني ايرانيان را براي اطلاق نام " جمهوري آذربايجان" به اران و شروان تاریخی بي‌مورد نشان دهند.

بر این اساس ، محمدامين رسول‌زاده، از سران كميته مساوات باکو، در پاسخ به اعتراض ايرانيان اعلام کرد: "... از ما چرا ظنين هستيد؟ بايد تصور كنيم چنين گمان كرده‌اید كه از گرفتن نام آذربايجان كه اسم يك ولايت ايران است، به مسماي آن [منظور آذربايجان واقعي در ايران] نيز ما چشم داريم... دعوي مختاريت آذربايجان به هيچ وجه به جنوب ارس راجع نيست. باز بالفعل اين را اثبات مي‌كنيم..." (روزنامه ايران، شماره439 ، تاريخ 26 ثور (اردیبهشت) 1298 خورشيدي)

اما وقایع تاریخی سال‌های پس از آن نشان داد كه رهبران ضدايراني باكو از اين تغيير نام، تنها و تنها هدف توسعه‌طلبانه و جدايي آذربايجان واقعي از ایران را با نام جعلي و ساختگی " آذربايجان جنوبي " در سر مي‌پرورانده‌اند و در واقع بر خلاف ادعاهاي رسول‌زاده، پیش بینی‌های امثال دهخدا و ملک الشعرای بهار درست از آب در آمد و تاریخ اثبات کرد که آن ها "بالفعل اثبات كردند" كه با جعل نام آذربايجان به مسماي آن ـ یعنی آذربایجان ایران ـ نیز چشم داشته‌اند.

از سویی ، سران باکو در سال‌های پس از فروپاشی شوروی ( در ژانويه 1991 ) هم همواره از هر ترفندی برای تفرقه افکنی بین ملت بزرگ ایران و ایجاد خط جدایی بین ایرانیان و مردم ایرانی تبار شمال ارس فروگذار نکرده‌اند، چنانکه در کتاب درسی چهارم دبستان دولت باکو به دروغ ادعا شده است 500 سال قبل کشوری به نام آذربایجان(!) وجود داشته که اردبیل و تبریز هم جزو آن بودند و ایرانیان که از زمان کوروش به این سرزمین تجاوز می‌کرده‌اند ، با همدستی روسیه آن را به دو نیم تقسیم کرده‌اند!!

همچنین در کتاب‌های درسی دولت باکو علاوه بر اینکه از دوره چنگیز و تیمور به عنوان " دوران طلایی تاریخ"(!) یاد شده، نسبت به 9 استان ایران ادعای ارضی شده و حتی جالب این که مازندران و گیلان هم جزو کشور دروغین "تاریخی" " آذربایجان" به مرکزیت باکو محسوب شده‌اند!! همچنین در کتاب‌های درسی و رسمی هنر در جمهوری آذربایجان همه هنر ایران، آذری فرض و تعریف شده و حتی شاعران پارسی گویی مثل خاقانی و نظامی گنجوی (که بنا به تصریح خود شاعر ، زادگاهش روستای "تا" در تفرش است) و نیز خواجه نصیرالدین طوسی ترک فرض شده‌اند!

برنامه راهبردی دولت باکو برای تجزیه ایران

بر اساس طرح راهبردی سیاست ضد ایرانی سران باکو ،دامن زدن به اختلافات زبانی و گویشی منطقه آذربایجان تاریخی در برنامه‌های پان ترکیست‌ها قرار گرفته است و رئوس برنامه‌های بلند مدت دولتمردان ضد ایرانی باکو به قرار زیر است:

1ـ دامن زدن به تنوع زبانی موجود در ایران در راستای اختلاف افکنی بین ملت یکپارچه ایران در پوشش به اصطلاح "هویت طلبی و دفاع از زبان آذری".

2 ـ توهین و فحاشی همه جانبه به هویت ایرانی، زبان ملی فارسی و تاریخ و فرهنگ ایرانی و ادعای ترک تبار و غیر ایرانی بودن آذری زبانان ایران و افتخار ورزیدن به چنگیز و تیمور و مغول.

3 ـ دامن زدن به طرح خواست فدرالیسم برای ایران بر مبنای تنوع زبانی موجود در ایران به عنوان مقدمه‌ای برای تجزیه ایران. با ژرف نگری در نیات دشمنان ضد ایرانی آن سوی ارس در تبلیغات ضد ایرانی در زمینه تنوع زبانی در ایران می‌توان به خوبی به اهداف بلند مدت تجزیه طلبان که همانا فراهم نمودن مقدمات تجزیه ایران است ، پی برد.

4- مرحله پایانی: جدایی آذربایجان تاریخی از ایران و الحاق آن به اران و شروان تاریخی (با نام جعلی" جمهوری آذربایجان")

بر اساس آموزه‌های تحریف شده ضد ایرانیان آن سوی ارس ،چون به زعم آنان ، مردم آذربایجان به زبان ترکی آذری صحبت می‌کنند ، پس از نظر نژادی هیچ ارتباطی با سایر مردم ایران ندارند و غیر ایرانی بوده و جزو ملت ترک هستند!! با این تحلیل غیر منطقی همه مردم کشور‌های آفریقایی فرانسوی زبان باید خود را ملت فرانسه و همه مردم انگلیسی زبان گوشه و کنار دنیا باید خود را ملت انگلیس بدانند!!

به زعم تجزیه طلبان مورد حمایت باکو ، هر یک از اقوام ایرانی با هر زبان و گویش محلی، یک ملت محسوب می‌شوند که نژاد جداگانه‌ای دارند! بنا بر این تعریف، مردم مازندران یک ملت(!) گیلانیان یک ملت دیگر و مردم لر ملتی جدا هستند و برای سایر زبان‌های رایج در ایران نیز ملت‌های متعدد تعریف شده است!!

بنابر این تعاریف غیر علمی و غیر تاریخی، چون زبان آذری به ترکی استانبولی نزدیک است ،پس نتیجه می‌گیرند مردم آذربایجان از نظر نژادی ایرانی نیستند ، نژاد ترکی دارند و پیشینه نژادی آن‌ها آلتایی ، آغوزی و مغولی است!!

با این نگرش وارونه است که این به اصطلاح " هویت طلبان" تجزیه طلب به خود حق می‌دهند نشان‌های ضد دینی مغولی "بوزقورد" ( گرگ خاکستری ) را به کار گیرند و از هرگونه توهین و بی احترامی به هر آن چه مربوط به ایران، نژاد آریایی، تمدن کهن ایران، زبان ملی فارسی و شخصیت‌های تاریخی ایران زمین است ، فرو گذار نکنند و در این میان با کمال تاسف ، حتی از توهین به شاهنامه فردوسی و تحریف نام خلیج فارس نیز فرو گذار نمی‌کنند.

بنابراین با این پیش فرض سراسر دروغین و جعلی، ملت ایران و کشور ایران از هیچ گونه هویت تاریخی برخوردار نیست، فارسی زبانان دشمنان قسم خورده ترک‌ها هستند(!!) و باید زبان‌ها و گویش‌های مختلف رایج در ایران را به مجموعه‌ای از ملت‌های مختلف باز تعریف کرد، تا پس از آن ، با جا انداختن سیستم فدرالیسم قومی ، در فرصت مناسب اقدامات عملی تجزیه ایران صورت پذیرد. این تفرقه افکنی زبانی و در نتیجه تفرقه ساختگی قومی در ایران هیچ پایه و اساسی ندارد چرا که پیوند‌های خانوادگی قومی میان فارس زبانان با آذری‌ها، کردها، گیلکی‌ها و.. آنچنان هویت ملی ایرانی را در هم تنیده که تفکیک پذیری را به حداقل رسانده است. حال این پرسش باید پاسخ داده شود که کسی که پدرش کرد، مادرش آذری و مادر بزرگ مادری اش مازندرانی بوده است ، در چه دسته بندی ابداعی فدرال خواهان باید قرار گیرد!؟

مرز کشیدن و ملت سازی در ایران به بهانه تنوع زبانی موجود در ایران ، جزو برنامه‌های پرهزینه و بلند مدت ایجاد خاورمیانه جدید توسط دولت آمریکا و موسساتی چون "امریکن اینتر پرایز" است و حمایت‌های بی پروای سیاست مداران آمریکایی، همچون "مایکل لدین" از تجزیه طلبان ایرانی، سخنان "صدام" و "طارق عزیز" در شروع جنگ هشت ساله را به یاد می آورد که رسما بیان کردند: "برای ما پنج ایران کوچک بسیار بهتر از یک ایران بزرگ است."

اعلام رسمی سران اسراییل که بار‌ها گفته‌اند تجزیه ایران به نفع آن ها است ، نقشه‌های فاش شده ایران تجزیه شده تهیه شده توسط "برنارد لوییس" انگلیسی، نقشه‌های منتشر شده جدایی آذربایجان ،کردستان ،خوزستان و بلوچستان ایران تهیه شده توسط "رالف پیترز"، اقدامات اطلاعاتی و امنیتی پشت پرده اسراییل و آمریکا در جوار مرز‌های شمال غربی ایران و محدودیت‌های غیرقابل توجیه علیه ایرانی تباران شمال ارس، همه تاییدی است بر زنگ خطری که برای تمامیت ارضی ایران به صدا درآمده است.

در پایان ، نکته قابل توجه این است که سران باکو با دامن زدن به ادعاهای ضد ایرانی به بهانه دفاع از آذری زبانان ایرانی خود بیشتر متضرر خواهند شد چرا که در جمهوري موسوم به "آذربايجان" با كمتر از هشت ميليون نفر جمعيت (بر اساس آمار دولتی) تنوع زبانی و ملی گسترده‌ای وجود دارد و در مقابل تنها سه و نیم میلیون نفر آذری ، یک و نیم میلیون نفر لزگی ، هشت صد هزار نفر تالشی ایرانی تبار و صدها هزار آوار ، ارمنی، کرد، روس و.. هم وجود دارند که بر اساس منطق پان ترکیست ها ، هر یک از آنان نیز از حق تعیین سرنوشت و 
جدایی از دولت باکو برخوردار هستند.